Those who disturb my peace shall be left in pieces
کسانی که آرامش مرا بر هم می زنند تکه تکه خواهند شد
داستان هیرو :
در زندگی ، جادوگر سرما ایسریان( قبل از تبدیل شدن به Lich ) می خواست از یخ نابودگر برای به چنگ آوردن قلمروهای پادشاهان استفاده کند. (آموزش هیرو Lich) هدف او که در آن چندین جادوگر دیگر حمایت می شد به قدری پیش رفت که آنها تصمیم گرفتند که او را بکشند.
آنها که طناب(زنجیر) کافی برای به بند کشیدن او را داشتند او را گرفتند و با اضافه کردن وزنه ، او را به داخل گودالی که گمان می رفت بی انتها است انداختند.اما آن چاه بی انتها نبود و بعد از یک سال شخصی او را از آنجا بیرون کشید.
آموزش هیرو Lich
او در آنجا در حال راحت بود. مرده بود ولی بدن او تجزیه نشده بود تا زمانی که زمین شناس آنهیل برای شناسایی اینکه آیا گودال تاریک بی انتها است یا خیر او را از آنجا بیرون کشید.آنهیل طناب هایی که جادوگر غرق شده را دربرگرفته بود باز کرد ولی این کار او بهای سنگینی داشت.
او که فکر می کرد می تواند از Lich درباره جزییات آن گودال اطلاعاتی بگیرد آن زنجیرها و وزنه را باز کرد و جادوی احیا را بر روی اجرا کرد. هیچ کس درباره هویت واقعی او به آنهیل هشدار نداده بود و در آن زمان همه ایسریان را فراموش کرده بودند . ولی آنهیل خطای خود را بسیار زود متوجه شد ولی دیر شده بود چرا که Lich او را بلعید.
